ماهی...

ماهي گير دلش سو خت....!!!

اين بار ماهي بود كه از تنهايي قلاب را

رها نمي كرد...

خودم...

.
باید خودم را ببرم خانه !
باید ببرم صورتش را بشویم…
ببرم دراز بکشد…
دلداریش بدهم ، که فکر نکند…
بگویم نگران نباش ، میگذرد…
باید خودم را ببرم بخوابد…
“من” خسته است …!

چقدر فرصت داریم تا یکدیگر رادوست داشته باشیم؟

خیلی زیاد درگیر روزمرگی زندگی شده ایم.

اما اگر کمی از بالاتر به زندگی نگاه کنیم زندگی فقط به اندازه نگاه کردن به این عکس طول میکشد.

http://www.hipersian.com/uploads/admin/44444d4e.jpg

این مدت کم ارزش بغض و کینه و دشمنی با همدیگر رو دارد؟

بهتر نیست از فرصت کم برای مهربونی با همدیگر استفاده کنیم؟؟

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم.

 

هرکجاهستم...


هر كجا هستم ، باشم‌، 
آسمان مال من است‌. 
پنجره‌، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است‌. 
چه اهميت دارد 
گاه اگر مي رويند 
قارچهاي غربت؟ 

من نمي دانم 
كه چرا مي گويند: اسب حيوان نجيبي است ، كبوتر 
زيباست‌. 
و چرا در قفس هيچكسي كركس نيست‌. 
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد. 
چشم ها را بايد شست‌، جور ديگر بايد ديد. 


واژه ها را بايد شست . 
واژه بايد خود باد، واژه بايد خود باران باشد. 

چترها را بايد بست‌. 
زير باران بايد رفت‌. 
فكر را، خاطره را، زير باران بايد برد. 
با همه مردم شهر ، زير باران بايد رفت‌. 
دوست را، زير باران بايد ديد. 
عشق را، زير باران بايد جست‌. 
زير باران بايد با زن خوابيد. 
زير باران بايد بازي كرد. 
زير باران بايد چيز نوشت‌، حرف زد، نيلوفر كاشت 
زندگي تر شدن پي در پي ، 
زندگي آب تني كردن در حوضچه «اكنون» است‌. 

روح من...


روح من كم سال است‌. 
روح من گاهي از شوق ، سرفه اش مي گيرد. 
روح من بيكار است‌: 
قطره هاي باران را، درز آجرها را، مي شمارد. 
روح من گاهي ، مثل يك سنگ سر راه حقيقت دارد

من....

یه زود خور ساده بود 

توجا زدی 

من جاخوردم

شرافت...

انسان باید شرافت داشته باشد نه "شر"و"آفت"

پنجره....

پنجره وا می شود ....

پنجره بسته می شود....

پنجره وابسته می شود.....

زن...

زن قداست دارد

برای بااوبودن باید"مرد"بود!

نه نر...!

این روزها...


این روزها بغض دارم

گریه دارم

آه دارم

تادلت بخواهد....

بازیگرخوبی شده ام

می خندم

حتی خودم هم باورم می شود که خوبم....

روحیه ام......

این روزها از کنار من که میگذری

احتیاط کن

هزاران کارگر درمن مشغول کارند 

روحیه ام دردست تعویض است

زندگی بایدکرد....

روزگارا:

  تو اگر سخت به من میگیری،

  با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،

  گرچه دلگیرتر از دیروزم،

  گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،

  لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست

  زندگی باید کرد...!

چشم هایم...

چشم هایم ازدردهای پنهانی حکایت دارد

دردهایی که جانم را میفرساید

گام هایم به خستگی یک مرغابی هجران کشیده شده است

ولی دل کوچکم هنوزبه رنگ آبی آسمان دل خوش است

و من یقین دارم روزی به آسمان خواهم رسید